۲۸ تير ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۸ تير ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۷۸۱۵۱
تاریخ انتشار: ۱۸:۱۷ - ۲۸-۰۴-۱۴۰۴
کد ۱۰۷۸۱۵۱
انتشار: ۱۸:۱۷ - ۲۸-۰۴-۱۴۰۴
 یک چهره- یک روایت 

 استیون میلر؛ معمار پنهان قدرت ترامپ کیست؟

 استیون میلر؛ معمار پنهان قدرت ترامپ کیست؟
 استیون میلر ۴۰ ساله، ایدئولوگی مصمم و بازیگری بی‌رحم در بوروکراسی ترامپی‌ hست. خود را تنها فردی می‌داند که قادر است چشم‌انداز رادیکال ترامپ را به‌طور کامل به اجرا درآورد. کریستوفر روفو، فعال محافظه‌کار، می‌گوید: «او سیاست‌های غریزی ترامپ را به برنامه‌ای ایدئولوژیک و منسجم تبدیل کرده است.»
 
نویسنده: جیسون زِنگِرلی
منتشرشده در: نیویورک‌تایمز مگزین
تاریخ انتشار: ۹ جولای ۲۰۲۵
 
 عصر ایران؛ لیلا احمدی- مقاله‌ جیسون زنگرلی در نیویورک‌تایمزمگزین، تصویری نگران‌کننده و تأثیرگذار از استیون میلر ترسیم می‌کند: مشاور ارشد دونالد ترامپ، ایدئولوگی افراطی با مهارتی بی‌نظیر در بهره‌گیری از بوروکراسی برای پیشبرد برنامه‌ای سیاسی، رادیکال و هدفمند. میلر در کالیفرنیای لیبرال با گرایش‌های محافظه‌کارانه رشد کرد و در دولت نخست ترامپ به معمار سیاست‌های سخت‌گیرانه مهاجرتی بدل شد. در دور دوم، قدرتی بی‌سابقه یافت و عملاً بر وزارت امنیت داخلی و وزارت دادگستری سیطره یافت. او با تکیه بر بنیاد حقوقی «اول‌آمریکا»، موفق شد در حوزه‌هایی چون تنوع، مهاجرت و حقوق اقلیت‌ها، مجموعه‌ای از اقدامات دولت بایدن را به چالش قضایی بکشد.
 
 او حتی از «قانون بیگانگان دشمن» (که قانونی قرن هجدهمی است)، بهره گرفت تا مهاجران ونزوئلایی را بدون دادرسی از کشور اخراج کند؛ نمادی از بی‌اعتنایی آشکار به اصول حقوقی و قواعد انسانی. میلر در سیاست‌های مهاجرت، حتی از ترامپ راسخ‌تر عمل کرده و در بزنگاه‌هایی، توانسته رئیس‌جمهور را به عقب‌نشینی یا تغییر مسیر وادارد. تحلیل زنگرلی نشان می‌دهد که میلر صرفاً مجری اوامر ترامپ نیست؛ او نظریه‌پرداز و معمار دکترین تازه‌ای‌ست: «میلریسم»؛ تلاش برای تبدیل ترامپیسم از مجموعه‌ای از واکنش‌های غریزی به طرحی ایدئولوژیک و نظام‌مند. نفوذش بدون هزینه نیست. مقاومت نهادهای حقوقی و افزایش نارضایتی عمومی از سیاست‌های مهاجرتی—که زمانی از محبوب‌ترین حوزه‌های عملکرد ترامپ بود—می‌تواند اقتدار میلر را به چالش بکشد.
 
 مقاله نیویورک‌تایمز با نگاهی موشکافانه، استیون میلر را نماد گذار ترامپیسم از جنبشی شخص‌محور و غریزی، به ایدئولوژی‌ای یکپارچه و بی‌پروا ترسیم می‌کند. میلر نه‌فقط مشاور، که مهندس ساختار جدید حکمرانی است؛ ساختاری که قانون را به مرز تعلیق می‌برد، نهادهای مستقل را بی‌اثر می‌کند و از خلأها و گریزگاه‌های حقوقی، ابزاری برای تحمیل نظم دلخواه خود می‌سازد. او از حاشیه وارد سیاست شد، اما اکنون در قلب تصمیم‌گیری‌های کلیدی داخلی، مهاجرتی و حتی امنیت ملی قرار گرفته است. توانایی‌اش در همراهی با تناقض‌های ترامپ، ایجاد ائتلاف با چهره‌های بانفوذ و حذف بی‌رحمانه مخالفان، بقای او را در دایره قدرت تضمین کرده، اما به بهایی گزاف برای نظم دموکراتیک.
 
 میلر با توسل به قوانینی نظیر قانون «بیگانگان دشمن» (مصوب ۱۷۹۸) و حذف نهادهای مرتبط با طرح عدالت اجتماعی دموکرات‌ها موسوم به "تنوع، عدالت و شمول"، در حال بازسازی چهره‌ای از آمریکا مطابق با جهان‌بینی انحصارطلبانه و محافظه‌کارانه خود است.
 
 با این‌همه، آینده این پروژه روشن نیست. موج مخالفت‌های عمومی، ناپایداری سیاست خارجی و حتی اختلاف احتمالی میان ترامپ و میلر، می‌تواند این نظم نوظهور را از درون متزلزل کند. اگر روزی ترامپ احساس کند که میلر بیش از حد پیش رفته، حتی وفاداری دیرینه نیز به خطر خواهد افتاد. در نهایت، آن‌چه برجای می‌ماند، ردپای مردی است با بلندپروازی بی‌رحمانه و هشداری جدی درباره مرز باریک میان حاکمیت قانون و اراده‌ای معطوف به قدرت.
 
 این مشاور ارشد ۴۰ ساله، اکنون یکی از تأثیرگذارترین بازیگران سیاست آمریکا در دولت ترامپ است. او نه‌فقط ایدئولوگی رادیکال، که مدیری کارکشته در بهره‌گیری از بوروکراسی است و با مهارتی بی‌سابقه، سیاست مهاجرتی ایالات متحده را بازتعریف کرده است؛ از ممنوعیت سفر مسلمانان و جداسازی کودکان گرفته تا احیای قوانین مهجور قرن هجدهمی برای اخراج مهاجران.
 
 استیون میلر، با نگاهی تندرو و ابزاری از جنس قانون، به قلب سیاست ایالات متحده نفوذ کرده و طرحی نو برای نظمی اقتدارگرا درانداخته است؛ نظمی که بر پایه ستیز با تنوع نژادی، حقوق اقلیت‌ها و سیاست‌های زیست‌محیطی بنا شده و در هیئت دفاعی عوام‌پسندانه از سفیدپوستان، آسیایی‌تباران و یهودیان به افکار عمومی عرضه می‌شود. او برای پیشبرد این پروژه، دادگاه‌هایی چون شعبه شمالی تگزاس را ــ که قضات منصوب ترامپ بر آن حکم می‌رانند ــ به پناهگاه‌های حقوقی‌ بدل کرده است.
 
 میلر در دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، فهرستی از چهره‌های وفادار تهیه کرد تا در مناصب کلیدی، حتی در وزارتخانه‌هایی که به‌ظاهر ارتباطی با مهاجرت ندارند، مستقر شوند و تضمینی برای گسترش نفوذ ایدئولوژیک او باشند. فرمان‌هایی که صادر کرد، فراتر از مهاجرت رفتند: حذف ساختارهای عدالت و تنوع در دولت، بازتعریف مفاهیم جنسیتی و حتی دخالت در تنظیمات مصرف انرژی خانگی. اوج این اقدامات، بهره‌گیری از «قانون بیگانگان دشمن» برای اخراج دسته‌جمعی مهاجران ونزوئلایی بود؛ اقدامی که بی‌توجه به مخالفت دادگاه‌های فدرال، به اجرا گذاشته شد.
 
 امروز میلر بیش از هر زمان، بازیگر اصلی سیاست داخلی، مهاجرتی و امنیتی در سایه دولت ترامپ است. در پس پرده، بسیاری از تصمیمات را هدایت می‌کند؛ با سماجت و حدتی که گاه از سرسختی ترامپ نیز فراتر است. او حتی خواهان تعلیق اصل تاریخی Habeas Corpus شده است تا مسیر بازداشت و اخراج مهاجران را هموارتر کند؛ خواسته‌ای که پرده از چهره‌ای عمیقاً اقتدارطلب و بی‌اعتنا به قانون برمی‌دارد.
 
 با این حال، مسیر میلریسم بی‌دغدغه نیست. مخالفت فزاینده عمومی با سخت‌گیری‌های مهاجرتی، رأی‌های منفی پیاپی دادگاه‌ها و اختلافات پنهان میان ترامپ و میلر، آینده این پروژه را در ابهام فرو برده است. ترامپ در برخی حوزه‌ها ــ از جمله جذب سرمایه‌گذار خارجی و صدور ویزای کار ــ نگاهی عمل‌گراتر دارد و این تفاوت دیدگاه‌ها می‌تواند به شکافی تعیین‌کننده میان آن دو بدل شود.
 
 میلر با آمیختن ایدئولوژی بی‌بازگشت، مهارت اجرایی و تسلط بر سازوکارهای حقوقی، نظمی نو در انداخته است که بنیان‌های آزادی، عدالت و تکثر را به چالش می‌کشد، قانون را به تعلیق درمی‌آورد، نهادها را به حاشیه می‌راند و جامعه را به قطبی‌ترین حالت ممکن سوق می‌دهد. 
 
                                                                                                     ➖➖➖
 جیسون زنگرلی: استیون میلر برآشفته بود. چند ماه از مراسم تحلیف ترامپ می‌گذشت و مشاور ارشد کاخ سفید معتقد بود دولت فدرال در مهار موج مهاجرت غیرقانونی شکست خورده است. میلر با سیلی از نشست‌ها، تماس‌ها و مکاتبات، به عمق بوروکراسی فدرال نفوذ کرده و به‌گفته یکی از مقامات پیشین وزارت امنیت داخلی، کارکنان رده‌پایین و میان‌رده را در فشار قرار داده بود. به‌صراحت هشدار داده بود که اگر کارکنان خواهان حفظ شغل‌شان هستند، باید سیاست جدید مبنی بر جداسازی اجباری والدین مهاجر از فرزندانشان را اجرا کنند.
 
 در آن زمان، خواسته‌اش نادیده گرفته شد. سال ۲۰۱۷ بود و جان کلی، وزیر وقت امنیت داخلی، صراحتاً به کارکنان گفته بود: «اگر میلر چیزی خواست، فقط در صورتی اجرا شود که من تأیید کرده باشم.»
 
 هشت سال بعد، در مه ۲۰۲۵، میلر در قامت معاون رئیس‌دفتر کاخ سفید به مقر اداره مهاجرت و گمرک (ICE) رفت؛ این‌بار خشمگین‌تر از همیشه. مقامات را به باد انتقاد گرفت و دستور داد به‌جای تمرکز بر مجرمان خطرناک، به فروشگاه‌های زنجیره‌ای مانند «هوم دیپو» و «سون‌الون»—که محل تجمع مهاجران جویای کار بود—یورش ببرند.
 
 و این‌بار، همه فرمان‌بردار بودند. عملیات ICE گسترده‌تر شد و رستوران‌ها، مزارع و محل‌های کار در سراسر کشور هدف قرار گرفتند. برخی روزها، شمار بازداشت‌ها به بیش از دو هزار نفر رسید. در آغاز ژوئن، پس از یورش مأموران در محله وست‌لیکِ لس‌آنجلس که اعتراضاتی را در پی داشت، ترامپ هزاران نیروی گارد ملی و تفنگدار دریایی را به منطقه اعزام کرد؛ اقدامی که با مخالفت فرماندار کالیفرنیا، گاوین نیوسام، مواجه شد.
 
 این بحران، که با یورش‌های مهاجرتی آغاز شد و با اعزام ارتش شدت گرفت، ساخته‌ و پرداخته استیون میلر بود؛ گواهی بر جایگاه منحصربه‌فرد و نفوذ حیرت‌انگیز او در ساختار قدرت ترامپیسم.
 
 در آن بازدید از ICE، وزیر امنیت داخلی، کریستی نوم، کاملاً تابع او به‌نظر می‌رسید. یکی از مشاوران ترامپ می‌گوید: «در واقع، این میلر است که وزارت امنیت داخلی را اداره می‌کند.» پم باندی، دادستان کل، آن‌قدر سرگرم حضور در برنامه‌های فاکس‌نیوز است که عملاً کنترل وزارت دادگستری را به میلر سپرده. ادوارد ولن، حقوق‌دان محافظه‌کار، میلر را «دادستان کل بالفعل» می‌نامد. در کاخ سفید هم، سوزی وایلز، رئیس‌دفتر، نه علاقه‌ای به سیاست‌گذاری دارد و نه مهارتی در آن؛ بنابراین معمولاً این میلر است که حرف آخر را می‌زند. یکی از مشاوران می‌گوید: «او هر روز رئالیتی‌شوی جدیدی خلق می‌کند.
  واقعاً شگفت‌انگیز است.»
 
 به باور تحلیل‌گران، تفاوت بنیادینِ دو دوره ریاست‌جمهوری ترامپ، آزادی عمل بیشتر او در دور دوم است و این آزادی، شامل حال میلر هم شده. او اکنون، قدرتمندترین مشاور ترامپ است. با تصویب بودجه‌ جدید، منابع بیشتری در اختیار ICE قرار گرفته و این سازمان عملاً به ارتش خصوصی میلر تبدیل شده است. نفوذ او دیگر محدود به مهاجرت نیست و به حوزه‌هایی چون آموزش عالی، حقوق ترنس‌جندرها، تبعیض نژادی و حتی سیاست خارجی نیز گسترش یافته است.
 
 استیون میلر ۴۰ ساله، ایدئولوگی مصمم و بازیگری بی‌رحم در بوروکراسی ترامپی‌ست. خود را تنها فردی می‌داند که قادر است چشم‌انداز رادیکال ترامپ را به‌طور کامل به اجرا درآورد. کریستوفر روفو، فعال محافظه‌کار، می‌گوید: «استیون میلر سیاست‌های غریزی ترامپ را به برنامه‌ای ایدئولوژیک و منسجم تبدیل کرده. او مرد عمل‌گرایی در دور دوم ترامپ است.»
 
  استیو بنن، استراتژیست ارشد سابق ترامپ، میلر را با دیوید استاکمن، مدیر بودجه دولت ریگان، مقایسه می‌کند؛ کسی که در مسیر کاهش هزینه‌های دولت، از ملاحظات سیاسی عبور می‌کرد. با این حال، بنن معتقد است چنین مقایسه‌ای برای توصیف میلرِ ۲۰۲۵ کافی نیست. «فکر نمی‌کنم پیش از او کسی چنین قدرتی در کاخ سفید داشته باشد.»
 
 به‌نظر می‌رسد میلر صرفاً مجری دستورات ترامپ نیست، بلکه می‌کوشد لحظه را از آن خود کند و طرحی را پیش ببرد که منسجم‌تر و افراطی‌تر از برنامه‌های رئیس‌جمهور است. او نقشه‌ی روشنی در ذهن دارد و پرسشی کلیدی در میان است: آیا ترامپ نیز واقعاً با این مسیر همراه است؟
 
  سرگذشت سیاسی استیون میلر: از حاشیه سانتا مونیکا تا مرکز قدرت محافظه‌کاران
 
مسیر سیاسی استیون میلر بر تحلیل‌گرانی که او را دنبال کرده‌اند، پوشیده نیست: او در خانواده‌ای یهودی، دموکرات و مرفه در سانتا مونیکای کالیفرنیا رشد کرد؛ شهری که یکی از پایگاه‌های اصلی لیبرالیسم آمریکایی به‌شمار می‌رود. اما از همان سال‌های آغازین قرن بیست‌ویکم، میلر به‌عنوان صدایی محافظه‌کار و جنجالی شناخته شد.
 
در دوره‌ی دبیرستان، زمانی که برای عضویت در شورای دانش‌آموزی نامزد شد، آشکارا علیه فضای حاکم موضع گرفت. یکی از شعارهای نطق‌های انتخاباتی‌اش چنین بود: «آیا فقط من از این توصیه‌ همیشگی خسته شده‌ام که زباله‌هایت را جمع کن؟ ما سرایدارانی داریم که برای همین کار حقوق می‌گیرند.» این موضع‌گیری ساده، سرآغازی بود برای شکل‌گیری نگاهی انتقادی‌تر به نظم حاکم بر جامعه.
 
او در ادامه، نظاره‌گر سلطه‌ی رو‌به‌گسترش جناح چپ بر کالیفرنیا شد؛ فرایندی که از نظر میلر، این ایالت را به ورطه‌ی بحران اقتصادی و فرهنگی کشاند؛ بحرانی که ریشه‌اش را در مهاجرت انبوه می‌دید. بعدها نوشت: «همین تجربه من را به این باور رساند که مهاجرت گسترده، سیاست را به چپ سوق می‌دهد» و اگر چنین روندی ادامه یابد، ایالات متحده نیز به نسخه‌ای ملی از کالیفرنیا بدل خواهد شد.
 
کریستوفر روفو، فعال هم‌نسل او در جبهه‌ی محافظه‌کاران، می‌گوید: «پرسش بنیادین ما محافظه‌کاران، همان چیزی‌ست که میلر به‌دنبال پاسخ آن است: آیا دموکراسی همان چرخ‌دنده‌ای‌ست که فقط به سمت چپ می‌چرخد؟» اما میلر تاریخ را نه خطی، که پاندولی می‌دید و خود را مأمور بازگرداندن عقربه به‌ جانب محافظه‌کاری می‌دانست.
 
پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه دوک، به‌عنوان دستیار چند نماینده جمهوری‌خواه در کنگره فعالیت کرد و در سال ۲۰۱۶ به کمپین ترامپ پیوست؛ نخست به‌عنوان نویسنده‌ی سخنرانی‌ها و به‌تدریج در جایگاه نویسنده‌ی اصلی. با پیروزی ترامپ، مأمور تدوین سیاست‌های مهاجرتی دولت شد؛ نه‌فقط برای مقابله با مهاجرت غیرقانونی، که برای محدود ساختن ساختار کلان مهاجرت به ایالات متحده.
 
اما اجرای این مأموریت، به‌سادگی ممکن نبود. بسیاری از ابتکارات اولیه‌اش، از جمله سیاست جداسازی خانوادگی و فرمان «ممنوعیت ورود مسلمانان» که با همکاری بنن تهیه شده بود، با مقاومت قانونی و سیاسی مواجه شد. نسخه‌ی اولِ فرمان مهاجرتی در دادگاه‌ها متوقف شد، و هرچند دیوان عالی نسخه‌ی دوم را تأیید کرد، میلر از آن ناراضی بود؛ معتقد بود دامنه‌ی محدودتری از آنچه لازم بود، تصویب شده. طرح‌هایی دیگر، همچون توقف کامل روند پناه‌جویی، بهره‌گیری از اف‌بی‌آی در عملیات مهاجرتی، یا پیشنهاد تبدیل زندان گوانتانامو به مرکز بازداشت مهاجران، با مخالفت شدید مقامات مواجه شد؛ آن‌ها این سیاست‌ها را نه‌تنها غیرقانونی، که ناپخته و پرمخاطره می‌دانستند.
 
در حالی‌که بسیاری از همکارانش پس از پایان دولت ترامپ به بخش خصوصی کوچ کردند و به‌عنوان مشاور یا لابی‌گر مشغول شدند، میلر تصمیم گرفت در میدان باقی بماند.
 
او بنیاد «حقوقی اول‌آمریکا» (America First Legal) را بنیان نهاد؛ یکی از چندین نهاد فکری و اجرایی که یاران پیشین ترامپ برای پی‌ریزی بازگشت دوباره به قدرت تأسیس کردند. نهادهایی مانند «مرکز نوسازی آمریکا» به ریاست راسل وت، «مؤسسه سیاست اول آمریکا» با هدایت بروک رولینز و پروژه‌ی بلندپروازانه‌ی «۲۰۲۵» به مدیریت پل دنس.
 
 
بنیاد حقوقی اول‌آمریکا؛ سنگر قانونی جناح راست
 
آنچه بنیاد میلر را از سایر نهادهای محافظه‌کار متمایز می‌کند، نه لفاظی‌های تند تلویزیونی یا برنامه‌های زنجیره‌ای، که تمرکز هدفمند بر نبرد حقوقی‌ است. استیو بنن، متحد قدیمی ترامپ، درباره میلر می‌گوید: «او خیلی زود فهمید که جنگ آینده، جنگ حقوقی خواهد بود.»
 
میلر، با الهام از اتحادیه آزادی‌های مدنی آمریکا (ACLU)—همان نهادی که در دوره اول ترامپ، ۴۱۳ بار از دولت او شکایت کرده بود—سازمانی ساخت با رسالتی روشن: مقابله با سیاست‌های دولت بایدن، از حمایت‌های هدفمند برای کشاورزان و رستوران‌داران اقلیت گرفته تا حمایت از حقوق دانشجویان دگرباش و تقویت دسترسی به رأی.
 
اما فعالیت بنیاد به دولت محدود نماند. «اول‌آمریکا» شرکت‌هایی چون IBM و خطوط هوایی آمریکا را نیز به‌خاطر آن‌چه «تبعیض مثبتِ مبتنی بر تنوع نیروی کار» می‌خواند، هدف قرار داد و علیه آن‌ها اقامه دعوی کرد.
 
هدف اعلام‌شده‌اش، مقابله با آن‌چیزی بود که «تبعیض پنهان و آشکار علیه سفیدپوستان، آسیایی‌تبارها، هندی‌تبارها و یهودیان آمریکایی» می‌خواند؛ تبعیضی که به‌زعم او، از دل سیاست‌های لیبرال جوانه زده بود.
 
اما تناقض از آن‌جا سر برآورد که میلر، در نطق‌های عمومی‌اش، احکام سراسری دادگاه‌ها علیه دولت ترامپ را «استبداد قضایی» نامید؛  احکامی که او و همراهانش، در برابر دولت بایدن، به آن‌ها متوسل می‌شدند و از آن استقبال می‌کردند. اغلب این شکایت‌ها در دادگاه ناحیه شمالی تگزاس ثبت می‌شد و قاضیانی که از سوی جمهوری‌خواهان و گاه خود ترامپ منصوب شده بودند، حکم نهایی را صادر می‌کردند.
 
با آغاز دوره دوم زمامداری ترامپ، میلر نیز بازگشت؛ مجهز به تجربه‌های پیشین، با فهرستی آماده از اسامی و تاکتیک‌ها؛ درس‌هایی از نبردهای پشت‌صحنه‌ی انتقال قدرت و نقشه‌ای مدون برای تسخیر دستگاه‌هایی که در دولت نخست، بدل به سنگر مقاومت شده بودند. این‌بار، میلر مصمم بود وزراتخانه‌هایی چون امور خارجه، آموزش‌وپرورش، بهداشت و حتی نهادهایی با ظاهر غیرسیاسی را نیز از چهره‌های وفادارش آکنده سازد.
 
در این مسیر، جین همیلتون نیز همراهش بود؛ وکیل ارشدی از بنیاد حقوقی محافظه‌کار که پس از تجربه‌ای کوتاه در کاخ سفید، به تیم میلر بازگشته بود. این دو، دوشادوش هم، فرمان‌های اجرایی متعددی را طراحی کردند که دامنه اختیار میلر را گسترش می‌داد و درون‌مایه ایدئولوژیک حاکمیت را دگرگون می‌کرد: لغو سیاست‌های «تنوع، برابری و شمول» (DEI)، عقب‌نشینی از برنامه‌های عدالت زیست‌محیطی، بازتعریف مفهوم جنسیت در دولت فدرال و حتی دخالت در جزئیاتی چون ضوابط دوش حمام و اجاق گاز.
 
با این‌حال، میلر هرگز از وسوسه‌ی مأموریت اصلی‌اش یعنی مهاجرت دست نکشید. یکی از مهم‌ترین طرح‌هایش، فرمانی بود برای پایان‌دادن به حق تابعیت بر پایه تولد (Birthright Citizenship). اما جاه‌طلبانه‌ترین اقدامش، در پوشش فرمانی از سوی ترامپ، رنگ واقعیت گرفت: اخراج گروهی از مهاجران ونزوئلایی مظنون به عضویت در باند تبهکاری «ترن دِ آراگوا»، با استناد به قانونی قرن هجدهمی و خاک‌خورده به نام «بیگانگان دشمن» که از دوران جان آدامز تقریباً دست‌نخورده مانده بود.
 
در سال ۲۰۲۳، میلر در پادکستی تحلیلی، با شور و شعف از این قانون یاد کرد: «این قانون اجازه می‌دهد به‌محض بروز تهاجم خصمانه، هر بیگانه‌ بالای ۱۴ سال را بدون محاکمه اخراج کنیم.» تفسیرش دقیق نبود، چون قانون در اصل، فقط درباره مردان بالای ۱۴ سال بود. با این‌همه، وفادار به مأموریت خویش، حدود ۱۴۰ مهاجر ونزوئلایی را بدون طی مراحل قانونی، به زندانی در السالوادور فرستاد.
 
چند دادگاه فدرال این اقدام را ناقض قانون دانستند. اما پاسخ میلر روشن و بی‌پرده بود: «دادگاه، هیچ اختیاری ندارد.»
 
 رویکرد حقوقی و مهاجمانه‌ی استیون میلر، بازتاب همان غریزه‌ای‌ست که سال‌ها پیش، یکی از مقامات ارشد دولت ترامپ آن را چنین شرح داده بود: «غریزه‌اش می‌گفت باید پیش برود و ضربه بزند. اعتراض‌ها را نادیده می‌گرفت، با قانون چانه می‌زد و دعوا را بخشی از معامله می‌دانست؛ همان‌گونه که در جهان تجارت عادت کرده بود بجنگد و ببرد.» اما همان مقام، هشدار داده بود که زمین بازی حقوق فدرال، قواعدی دیگر دارد؛ اینجا اگر پای قانون به میدان باز شود، دیگر جای چانه‌زنی نیست.
 
اکنون، با آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، در پناه چراغ سبزی که میلر به این شیوه‌ی نگرش داده، در شرایطی که دادگاه عالی همسوتر از همیشه است و نفوذ قضات ایالتی رو به افول، آن تصور دیرین ترامپ که «قانون نیز جای بده‌بستان دارد»، رنگ مشروعیت گرفته است.
 
اما پرسش اصلی باقی‌ است: استیون میلر تا کجا می‌تواند این بازی پرخطر را ادامه دهد؟

او به درخواست مصاحبه پاسخی نداد، اما حضور بی‌وقفه‌اش در حلقه‌ی ترامپ، گواه قساوتی‌ست که در نبردهای قدرت کم‌سابقه است. در دولت نخست، آن‌گاه که متحدان دیرینه‌اش—استیو بنن که او را به ترامپ معرفی کرده بود، و جف سشنز، رئیس پیشینش در سنا—مغضوب شدند، بی‌درنگ پشتشان را خالی کرد و بی‌هیچ احساس، به ائتلاف تازه با جرد کوشنر و ایوانکا ترامپ پیوست. دریافته بود که دوام در مدار ترامپ، جز با چابکی و دل‌سنگی ممکن نیست.
 
میلر در محافل درون‌کاخ، به بدگویی پنهانی از دیگران نزد رئیس‌جمهور شهره بود. در ساختاری که وفاداری بلندمدت معنا ندارد، فقط وفاداری به شخص ترامپ ارزشمند است. در یکی از گفتگوهای لو رفته در اپلیکیشن سیگنال—میان وزیر دفاع وقت، مشاور امنیت ملی، رئیس سیا، معاون رئیس‌جمهور و چند مقام دیگر—فقط یک نفر با تصمیم ترامپ برای حمله به حوثی‌ها مخالفت کرد: جی‌دی ونس. یکی از مشاوران گفت: «ونس تنها کسی بود که با رأی مردم به این جلسه راه یافته بود. بقیه، منصوب رئیس‌جمهور بودند. مخالفت علنی با ترامپ، آن هم در حضور میلر، می‌توانست به معنای پایان کارشان باشد.»
 
در عین حال، میلر در تملق‌گویی هم بی‌رقیب است؛ در دولتی که چاپلوسی به‌منزله‌ی اعتبار است، او پیشتاز میدان است. پس از تغییر ناگهانی موضع ترامپ درباره‌ی تعرفه‌ها در آوریل گذشته، میلر در شبکه‌ی «ایکس» نوشت: «شما شاهد بزرگ‌ترین استراتژی اقتصادی تاریخ از سوی رئیس‌جمهور آمریکا هستید.»
 
حتی انتخاب فیلم مورد علاقه‌اش هم حاکی از هماهنگی بی‌چون‌وچرا با ذائقه‌ی ترامپ است: در پادکستی، در پاسخ به این‌که فیلم اکشن محبوب دهه هشتادش چیست، گفت: رینگ خونین با بازی ژان‌کلود ون‌دام؛ انتخابی که عجیب می‌نمود، مگر آنکه بدانید خود ترامپ نیز سال‌ها پیش، همین فیلم را «شگفت‌انگیز» خوانده و گفته بود در پروازهای خصوصی‌اش بارها آن را دیده است.
 
یکی از اعضای تیم انتقال قدرت می‌گوید: گمانه‌ی «غیرقابل جایگزین بودنِ میلر» شاید اغراق‌آمیز باشد، اما حقیقت آن است که هیچ‌کس در حلقه‌ی ترامپ، هرگز چنین پایداری و نفوذی نداشته است. میلر آن‌چنان دیرپا و اثرگذار ظاهر شده که کاخ سفید بدون او، برای ترامپ کمتر قابل تصور است.
 
و با این‌همه، شاید سقوط نهایی میلر نه از دل رقابت‌های همیشگی با اطرافیان، که از شکافی ژرف‌تر آغاز شود: همان‌جا که میل قدرت با دیواره‌ی سختِ واقعیت‌های حقوقی برخورد می‌کند؛ آن‌جا که حتی جسورترین بازیگران هم درمی‌یابند، قانون را نمی‌توان تا ابد، قربانی جاه‌طلبی کرد.
 
مرزهای میلریسم، فراتر از ترامپیسم
 
در نخستین سال‌های دولت ترامپ، شوخی رایجی میان نزدیکان او دهان‌به‌دهان می‌گشت: «اگر کسی خیال کند می‌تواند با مسئله مهاجرت برخوردی معتدل داشته باشد، بهتر است مطمئن باشد که میلر هرگز با او کنار نخواهد آمد.»
سال گذشته، ترامپ در یکی از نشست‌های انتخاباتی، به‌طعنه گفت: «اگر همه‌چیز را به میلر بسپارید، جمعیت ایالات متحده به ۱۰۰ میلیون نفر کاهش می‌یابد و باقی‌ماندگان شبیه میلر خواهند بود.»
 
در ورای این شوخی‌های عامدانه، واقعیتی سنگین نهفته است: در حوزه مهاجرت، آنچه میلر نمایندگی می‌کند، چیزی فراتر از میل سیاسی ترامپ است؛ باوری ایدئولوژیک، منسجم و بی‌اغماض.
 
در حالی‌که میلر بی‌تزلزل خواستار کاهش شدید ورود مهاجران به ایالات متحده است، ترامپ گهگاه مسیرهایی متناقض را آزموده: از حمایت از ویزای H-1B برای جذب نیروی کار ماهر، تا ارائه طرحی به‌نام «کارت طلایی ترامپ» که در ازای پنج میلیون دلار به ثروتمندان خارجی اقامت می‌دهد. او حتی نگرانی‌هایی از آسیب یورش‌های اداره مهاجرت (ICE) به صنایع کشاورزی و گردشگری ابراز کرده و در مواردی، عقب‌نشینی‌هایی داشته است.
 
نمونه‌اش تصمیمی در ماه ژوئن بود؛ ترامپ اعلام کرد اجرای سخت‌گیرانه‌ی قانون مهاجرت شامل بخش کشاورزی و گردشگری نخواهد شد. اما تحت فشار لابی تندرو میلر، این تصمیم خیلی زود لغو شد. این نوسان شاید در ظاهر امری گذرا باشد، اما در عمق، شکاف میان تاجری عمل‌گرا و ایدئولوگی راسخ را عیان می‌کند؛ شکافی که در آینده، به‌ویژه در صورت افزایش نارضایتی عمومی، ممکن است عمیق‌تر شود.
 
در نظرسنجی اخیر مؤسسه کوئینیپیاک، ۵۷ درصد از آمریکایی‌ها عملکرد ترامپ در حوزه مهاجرت را نامطلوب ارزیابی کرده‌اند، حوزه‌ای که زمانی نشان افتخار سیاسی او به شمار می‌رفت. با این‌حال، فعلاً او و میلر شانه‌به‌شانه پیش می‌روند و همراهی، گواه قدرتی‌ست که میلر، حتی در رؤیاهای دور نخست نیز برای خود متصور نبود.
 
او دیگر صرفاً معمار سیاست‌ نیست؛ نقشه‌کشِ آینده‌ای‌ست که آرزو دارد آمریکا به سوی آن گام بردارد. سال گذشته، در گفت‌وگویی در پادکست تراویس و سکستون، چنین تصویری از بازگشت ترامپ ترسیم کرد:
 
«تصور کن هر صبح با شوق از خواب بیدار می‌شوی، مشتاقی ببینی امروز در مرزها چه خبر است و چه تغییری در قوانین رخ داده؟ ساعت‌ات را دو ساعت زودتر کوک می‌کنی، فقط برای اینکه وقت بیشتری داشته باشی و پروازهایی را رصد کنی که مهاجران را از کشور خارج می‌کنند. آن‌قدر هیجان‌زده‌ای که حد ندارد. همه‌چیز عالی پیش می‌رود»
 
این روایت، آمیزه‌ای‌ است از وجد درونی و شقاوت سیاسی‌اش؛ بازتابی آشکار از ذهنیتی که میلر به کاخ سفید بازگردانده؛ ذهنیتی که مرز را نه صرفاً خطی جغرافیایی، که خط تمایز هویتی میان «ما» و «دیگران» می‌داند؛ مرزی که باید به هر بهایی حفظ شود.
ارسال به دوستان
یک رسانه عبری: نفوذ عناصر داعش به السویدا در پوشش نیروهای قبایل عرب سوریه فدراسیون فوتبال ادعای سرمربی کلمبیایی را تکذیب کرد: قلعه‌نویی، سرمربی تیم ملی در جام جهانی ۲۰۲۶ ماریا شاراپووا خانه لوکس لس‌آنجلس خود را ۲۵ میلیون دلار می‌فروشد (+عکس) نیمار به باشگاه ۷۰۰ تایی‌ها پیوست: ستاره برزیلی در کنار پله و روماریو علی‌اف به اوکراینی‌ها: اشغال را نپذیرید دیدار دستیار رهبری انقلاب با خانواده شهید سپهبد سلامی افزایش معنادار بودجه نظامی اسرائیل پس از جنگ با ایران؛ صدور مجوز فوری برای خرید تسلیحات پیروزی استقلال در دومین دیدار دوستانه ترکیه؛ شاگردان سا پینتو کوجالی‌اسپور را شکست دادند رقابت سخت در سمت راست پرسپولیس: چالش احمدزاده برای جایگاه ثابت شناسایی ۲۷۷ مبتلا به تب دنگی/ وجود پشه آئدس در همه نقاط استان گیلان لامین یامال و پیراهن شماره ۱۰: درآمد ۱۰ میلیون یورویی بارسلونا در ۲۴ ساعت هزینه بازسازی برنابئو از ۱.۳ میلیارد یورو گذشت؛ اتمام پروژه تا ۲۰۲۶ بار دیگر فرعون غرق خواهد شد/ بی‌ دقتی شهرداری تهران در میدان فلسطین/ نماد کودک‌کشی آری ولی در مقابل بنی‌اسراییل نه وزیر فرهنگ: فردای ایران فردای همه ماست، با آن بازی نکنیم نیوزویک: تلاش ایران برای خرید سلاح های جدید از چین